کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

سواری در باغ وحش

جمعه بعد از ظهر به پارکی رفتیم که قبلا به کسرا قولش را داده بودیم .و برای اولین بار تمام حیوانها را از نزدیک دید و اونها را لمس کرد و سوارشون شد. مجسمه حیوانات، زیبایی خاصی به این پارک دادهبود و مجموعه این حیواناتما رابه یاد حیاط وحشانداخت .کسرا روی تک تک اینها مینشست و احساس خیلی خوبی داشت اسم حیونها را یاد گرفت وهمشونو با اسم صدا میزد از کورکودیل خیلی خوشش اومد. زرافه و فیل هم که بلند و کوتاهکنار همبودن دوست داشترویاونی که بزرگتر و بلندتره بشینه.یک ماشین قدیمیهم تو پارک گذاشتهبودند که با بچه ها تو ماشین نشست و واسه خودشون رانندگی میکردند وفتی از پارک اومدیم به ما گفت دوباره به این پارک بیایم و حسابی از ماشی...
29 مهر 1391

سواری در باغ وحش

جمعه بعد از ظهر به پارکی رفتیم که قبلا به کسرا قولش را داده بودیم .و برای اولین بار تمام حیوانها را از نزدیک دید و اونها را لمس کرد و سوارشون شد. مجسمه حیوانات، زیبایی خاصی به این پارک داده بود و مجموعه این حیوانات ما را به یاد حیاط وحش انداخت .کسرا روی تک تک اینها مینشست و احساس خیلی خوبی داشت   اسم حیونها را  یاد گرفت و همشونو با اسم صدا میزد از کورکودیل خیلی خوشش اومد. زرافه و فیل هم که بلند و کوتاه کنار هم بودن دوست داشت روی اونی که بزرگتر و بلندتره  بشینه.یک ماشین قدیمی هم تو پارک گذاشته بودند که با بچه ها  تو ماشین نشست و  ...
29 مهر 1391

بازی اکشن من و کسرا

چند وقتیه که کسرا به من میگه مامان بیا با هم بازی کنیم به محض اینکه میگم چی بازی کنیم میگه بازی دزد و پلیس انجام بدیم و همیشه اولین نقش را که چه دزد باشه چه پلیس خودش انتخاب میکنه و هر دو نقش را به نوبت بازی میکنیم. دیشب خیلی خسته بود چون بعد از ظهرش هم پارک گلها رفته بودیم وکلی با بچه ها بازی کرده بود ولی با همه خستگی نمیخواست از این بازی دست بکشه و با اینکه دیر وقت شده بودو شامش را هم نخورده بود اصرار به ادامه یازی داشت و زمان بازی هیچکس نباید مزاحم بشه اگه تلفن زنگ بزنه ویا بابای کسرا باهام صحبت کنه غوغایی بر پا میشه که چرا صحبت میکنی یا میگه تلفن را قطع کن. عاشق اینه که من به عنوان دزد در برم و یا...
26 مهر 1391

بازی اکشن من و کسرا

چند وقتیه که کسرا به من میگه مامان بیا با هم بازی کنیم به محض اینکه میگم چی بازی کنیم میگه بازی دزد و پلیس انجام بدیم و همیشه اولین نقش را که چه دزد باشه چه پلیس خودش انتخاب میکنه و هر دو نقش را به نوبت بازی میکنیم. دیشب خیلی خسته بود چون بعد از ظهرش هم پارک گلها رفته بودیم وکلی با بچه ها بازی کرده بود ولی با همه خستگی نمیخواست از این بازی دست بکشه و با اینکه دیر وقت شده بودو شامش را هم نخورده بود اصرار به ادامه یازی داشت و زمان بازی هیچکس نباید مزاحم بشه اگه تلفن زنگ بزنه ویا بابای کسرا باهام صحبت کنه غوغایی بر پا میشه که چرا صحبت میکنی یا میگه تلفن را قطع کن. عاشق اینه که من به عنوان دزد در ...
26 مهر 1391

خرید کسرا در فروشگا هها

پنجشنبه ٢٠ مهر بود که به فروشگاه رفتیم و طبق معمول کسرا سبد خرید را راه انداخت تا واسه خودش خرید کنه اوایل بدون اینکه بپرسه همه چی تو سبد می انداخت و اگه میگفتم چرا اینو تو سبد گذاشتی جیغ میزد و اعتراض میکرد که به وسایلی که من گذاشتم دست نزن ولی حالا خدا را شکر کمی عاقلانه تر عمل میکنه و قبلش از من میپرسه که اینو تو سبد بندازم یا نه و اگه من تائیدکنم تو سبد میندازه همینطور که پشت سرم میومد یکدفعه تغییر جهت داد و خودش رو به سبد عروسکها رسوند. وقتی به نزدکش رسیدم پنج تا عروسک انتخاب کرده بود و واسه خودش تو سبد خرید گذاشته بود و همه اونها را با هم میخواست و انتخاب یک یا دوتا عروسک واسش مشکل بود م...
23 مهر 1391

خرید کسرا در فروشگا هها

پنجشنبه ٢٠ مهر بود که به فروشگاه رفتیم و طبق معمول کسرا سبد خرید را راه انداخت تا واسه خودش خرید کنه اوایل بدون اینکه بپرسه همه چی تو سبد می انداخت و اگه میگفتم چرا اینو تو سبد گذاشتی جیغ میزد و اعتراض میکرد که به وسایلی که من گذاشتم دست نزن ولی حالا خدا را شکر کمی عاقلانه تر عمل میکنه و قبلش از من میپرسه که اینو تو سبد  بندازم یا نه و اگه من تائید کنم  تو سبد میندازه همینطور که پشت سرم میومد یکدفعه تغییر جهت داد و خودش رو به سبد عروسکها رسوند. وقتی به نزدکش رسیدم پنج تا عروسک انتخاب کرده بود و واسه خودش تو سبد خرید گذاشته بود و همه اونها را با هم میخواست و انتخاب یک یا دوتا ...
23 مهر 1391

فرزندم

فرزندم این گونه زندگی کن شاد اما دلسوز. ساده اما زی با . مصمم اما بی خیال. متواضع اما سربلند. مهر با ن اما جدی. دقیق اما بی ریا. عاشق اما عاقل. ...
23 مهر 1391

فرزندم

فرزندم  این گونه زندگی کن شاد اما دلسوز. ساده اما زی با . مصمم اما بی خیال. متواضع اما سربلند. مهر با ن اما جدی. دقیق اما بی ریا. عاشق اما عاقل.   ...
23 مهر 1391

شوق پول جمع کردن کسری برای قلکش

روز جمعه هفته پیش به خرید رفتیم که بر حسب تصادف کسری یک خرس پلاستیکی که دست فروش کنار خیابون میفروخت ودید خواست و هرچقدر گفتیم این قلکه و اسباب بازی نیستاز اسرار برای خریدن این وسیله دست نکشید و چون حالت قلک را هم داشت ما بهتر دیدیم واسش بخریم و بهش توضیح دادایم که این قلکه و از بالای سرشمیتونی پول بندازی و اونهم خیلی ذوق کرده بود که خرسی خریده که میتونه توش پول بندازه. وقتی به خونه رسیدیم خسته بود و کمی با قلکش بازی کرد و بعد هم خوابید . شنبه که از سر کار باهاش تماس گرفتم به من گفت مامان واسم پول بیار بندازم تو قلکم منهم بهش گفتم چشم اومدم بهت پول میدم تا تو قلکت بندازی وقتی به خونه رسیدم بعد ...
19 مهر 1391

شوق پول جمع کردن کسری برای قلکش

روز جمعه هفته پیش به خرید رفتیم که بر حسب تصادف کسری یک خرس پلاستیکی که دست فروش کنار خیابون میفروخت ودید خواست و هرچقدر گفتیم این قلکه و اسباب بازی  نیست  از اسرار  برای خریدن این وسیله دست نکشید و چون حالت قلک را هم داشت ما بهتر دیدیم واسش بخریم و بهش توضیح دادایم که این قلکه و از بالای سرش میتونی  پول  بندازی و اونهم خیلی ذوق کرده بود که خرسی خریده که میتونه توش پول بندازه.  وقتی به خونه رسیدیم خسته بود و کمی با قلکش بازی کرد و بعد هم خوابید . شنبه که از سر کار باهاش تماس گرفتم به من گفت مامان واسم پول بیار بندازم تو قلکم منهم بهش گفتم چشم اومدم...
19 مهر 1391